دلم یه دشت سبز می خواد،
اینقدر پهناور که نتونم آخرشو ببینم.
وسطشم یه درخت بزرگ گردو باشه که بتونم زیر سایش دراز بکشم.
صدای جیک جیک گنجشکا،
یه نسیم ملایم.
آخ که چه آرامشی داره وقتی چند وقت یه بار یه نسیمی رد میشه و صورتتو نوازش میده...
توی تنهایی اون دشت میتونم ساعت ها لم بدم و به هر چی دوست دارم فکر کنم.
بدون اینکه کسی صدام کنه،
یا باز کاری داشته باشم که بخوام انجام بدم،
بدون استرس هر روز این شهر خاکستری.
یه بهشت کوچیک فقط برای خودم...