ناشناس گفت

مگذارید نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان

ناشناس گفت

مگذارید نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان

بی وفا

بهش گفت: اینارو که صد دفعه برام تعریف کردی. حالا که این همه گذشته اگه ازت بخوام تو یک کلمه توصیفش کنی چی میگی؟ 

چشمشو به پایین دوخته بود و با انگشتاش داشت با لبۀ صندلی بازی می کرد. 

با شنیدن این جمله دوباره اشک تو چشماش حلقه زد. 

سرشو بالا آورد و جواب داد: بی وفا...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد