بهش گفت: اینارو که صد دفعه برام تعریف کردی. حالا که این همه گذشته اگه ازت بخوام تو یک کلمه توصیفش کنی چی میگی؟
چشمشو به پایین دوخته بود و با انگشتاش داشت با لبۀ صندلی بازی می کرد.
با شنیدن این جمله دوباره اشک تو چشماش حلقه زد.
سرشو بالا آورد و جواب داد: بی وفا...