ناشناس گفت

مگذارید نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان

ناشناس گفت

مگذارید نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان

یاد

یاد اولین نگاه، اولین حرف ها، اولین احساس
یاد لحظه های دم افطار؛ اس ام اس های طولانی، هوس یه بسته چیپس
یاد یک تخته شکلات تو کلاس تاریخ علم
یاد نوشته های ایام عید؛ سکوت طولانی، حرف های نگفته
یاد روز های امتحان زبان؛ امتحان آخر، دوره کردن لغات
یاد سوار شدن تاکسی ها و ون های بی هدف؛ سرگردون بین آزادی و انقلاب
یاد یک روز چهارشنبه و انتظار با یک شاخه گل نرگس
یاد لحظه های خداحافظی موقع اومدن مترو یا رفتن اتوبوس
یاد کافه پاریس؛ یه میز گرد کوچولو بقل شیشه
یاد خوردن شکلات کیندر و کشیدن شکلک روی تخم مرغاش
یاد آخرین نگاه، آخرین حرف ها، آخرین احساس!

یاد همۀ خاطراتی که یه روز بودن، میتونستن باشن، ولی دیگه نیستن...
 

پ.ن: بازم شب موقع خوابه. هوس کردم گوشیمو تو گوشم بذارم و اینو گوش کنم:  

You were everything everything that I wanted 
We were meant to be supposed to be, but we lost it...

نظرات 1 + ارسال نظر
سیگاری شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ب.ظ http://30gari.blogsky.com

یاد روز های از دست رفته وافعا بخیر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد